خانهای با معماری اسرارآمیز + تصاویر
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۵۱۳۶۷
در مطلب زیر گفتگو با معمار «خانه اخوان» در بافت تاریخی کاشان را از نظر میگذرانید.
کاشان بهعنوان یکی از تاریخیترین شهرهای ایران به داشتن خانههای بزرگ، زیبا و قدیمی شهرت دارد. بسیاری از افراد با دیدن تصاویر خانه اخوان که در بافت تاریخی شهر کاشان قرار دارد، تصور میکنند که این بنا متعلق به صدها سال پیش است و یک خانه با قدمت زیاد محسوب میشود، اما ماجرا آنجایی پیچیده میشود که متوجه شوید قصه ساخت و مرمت این خانه به شکل فعلی برمی گردد به اوایل سال ۱۳۹۰.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانه اخوان کجاست؟
اگر سری به شهر تاریخی کاشان به عنوان یک گردشگر بزنید، تابلوها خیلی سریع شما را به سمت بافت تاریخی این شهر راهنمایی میکنند. البته علاوه بر خانههای تاریخی اسرارآمیز، آیین سنتی گلاب گیری کاشان هم در فصل بهار، گردشگران زیادی را به این خطه میکشاند. خانه اخوان در بافت تاریخی این شهر، خیابان فاضل نراقی، کوچه مسجد آقابزرگ قرار دارد. میگویند آن جا از هر کسی بپرسید، خانه اخوان کجاست، نشانتان میدهد. خانه اخوان کاشان کنار خانه نقلی است و در محله گذر آب انبار خان واقع شده است. جالب است بدانید که خانه نقلی هم ۲۰ سال پیش توسط معمار خانه اخوان، بازسازی شده است. دیدن عکسهای این خانه جذاب و تصور کردن خود در چنین فضایی، چه برای کسانی که علاقهمند به برجهای مرتفعاند و چه کسانی که دلشان میخواهد در یکی از خانههای قدیمی کاشان زندگی کنند، تجربهای لذتبخش و متفاوت محسوب میشود. قصه این خانه هم بر میگردد به اوایل سال ۹۰ که یک معمار تصمیم به خرید این خانه تاریخی، اما ویرانشده میگیرد. خانهای شامل یک بخش اصلی و یک حیاط پشتی که چیزی جز ویرانه از آن نمانده بود. کیارش اقتصادی، کارشناس معماری و علاقهمند به خانههای بومی، تخصص خود را در این سازه به کار میبرد تا خروجی کارش، تحسین هر بینندهای را برانگیزد. چرا همه فکر میکنند این خانه تاریخی است؟
برای توضیح این خانه در فضای مجازی، هشتگ خانه قدیمی یا یک خانه تاریخی فوقالعاده زیبا در کاشان و ... زیاد به چشم میخورد. جنس مصالح ساختمانی استفاده شده مثل کاهگل در ساخت این خانه شاید دلیل اولیه این استدلال برای خیلیها در شبکههای اجتماعی باشد که این خانه تاریخی است. البته از آن جا که یکی از وجوه بارز گردشگری در کاشان خانههای تاریخی است این استدلال اشتباه را تشدید کرده است. البته اگر انصاف به خرج دهیم، علاوه بر کاهگلی بودن، یک سری مشخصههای دیگر هم هست که اصرار سازنده آن را به تاریخی بودن نشان میدهد مثل شباهتش به معماری گودال باغچه که به نوعی ویژه کاشان است یا قوسهای به کار رفته در این سازه که از مشخصات معماری گذشته است. همچنین نوع پلهها، کف حیاط و ... ذهن را به سمت تاریخی بودن این خانه، فریب میدهد.
معماری ایرانی را در شکلی نوآورانه اجرا کردیم
مهندس «کیارش اقتصادی، معمار خانه اخوان از ماجرای خرید آن، تلاش ۴ ساله برای ساخت این خانه، چالشهایش، قیمت آن و ... میگوید
وقتی یکی از دوستان مهندس اقتصادی که اهل کاشان است، با او تماس میگیرد و پیشنهاد خرید یک خانه تاریخی در آستانه نابودی را میدهد، او تصمیم میگیرد در زمینی با متراژ حدود ۵۰۰ متر که چیزی از شکوه گذشتهاش باقی نمانده است، ذوق و هنر معماریاش را به کار بگیرد. با او در همین باره گفتوگویی داشتیم که خواهیم خواند.
سال ۹۰ میخواستند این خانه را کلا خراب کنند
به عنوان اولین سوال به او میگویم که این خانه برای هر بینندهای هیچ تفاوتی با یک خانه تاریخی ندارد و باورش سخت است که سال ۹۰ یعنی تقریبا ۱۱ یا ۱۲ سال پیش ساخته شده باشد، چه شد که تصمیم به خرید و ساخت این خانه گرفتید؟ مهندس اقتصادی میگوید: «اکبر رضوانیان، یکی از دوستان من است که در کاشان زندگی میکند. ۱۲ سال پیش بود که با من تماس گرفت و گفت که خانهای در کنار خانه نقلیشان هست که صاحبش میخواهدآن را بفروشد و کلا خرابش کند. او به من گفت این خانه یک حوضخانه دیدنی دارد که نباید اجازه بدهیم نابود شود. من هم یاری گرفتم و این خانه با متراژ حدود ۴۵۰ متر را در همان سال به قیمت ۵۰ میلیون تومان خریدم تا با مرمت و ساخت آن، کاری کنم که بماند».
دیوارها را باریک ساختیم که کمتر جا بگیرد
او درباره معماری خاص این خانه و دلایل جذاب بودن آن که چشم هر بینندهای را به خودش خیره میکند، میگوید: «آن بخش از خانه که چشمگیرتر به نظر میرسد، یک حیاط به معماری گودال باغچه بوده که دو سوم آن را بریده و جدا کرده و سپس نوسازی کردهایم. آن زمان از این خانه تاریخی یک باریکه مانده بود نیمه خراب، گود و با دیوار آجری یکدست بلند در همان سویی که الان نوسازی شده است. کمبود جا و نیاز به ساخت جای دوش گرفتن و آبریزگاه در این خانه، بیآن که ناجور به چشم آید، مرا به این سو کشاند که جای دوش گرفتنها را همچون خمره و گلدان بسازم که بیرون زدگی آنها چشم نواز باشد. دیوارها را باریک ساختیم که کمتر جا بگیرد؛ برای همین، از دو سو خمیدهاند تا پایدارتر باشند».
تلاش کردم معماری ایرانی را در شکلی نوآورانه جای دهم
«همان روزها خودم را با شگفتی سرزنش میکردم که این چه دیوانگی است که برای معماری این خانه به کار گرفتی و انجام میدهی؟» مهندس اقتصادی با این مقدمه میافزاید: «من که سالها در کاشان در چارچوب میراث فرهنگی کار کرده بودم، تلاش میکردم ارزشهای پایهای معماری ایرانی را در این ریخت نوآورانه جای دهم. برای نمونه، دوشهای خمرهای و گلدانی که در این خانه ساختم، مانند گرمابههای ایرانی، گردش جان افشانی دارد، جای دستها باز و جای پاها تنگتر است و ... همچنین این که گشایش این خانه در میانهها باشد و گردش دورتادور آن، شاید این گردش خمیده در دیوارها را بتوان در کوچه باغها و گذرها یا خانههای روستایی دید و دلیل انتخابم این بود.»
ساخت این خانه ۴ سال طول کشید
از مهندس اقتصادی میپرسم که ساخت این خانه چند سال طول کشیده و از برنامههایی بگوید که برای معماری این خانه مدنظر داشته است. او اینطور پاسخ میدهد: «گمانم چهار سال در حال ساخت این خانه بودیم و شبانهروز، تلاش میکردیم. همان جا یعنی در همین خانه که در حال ساخت بود با آقای اخوان و دوستان دیگری مانند آقای کارفر میماندیم و زندگی میکردیم. شبهای تابستان بر بام میخوابیدیم و ساخت آن را گام به گام و بداهه پیش میبردیم. شاید باور نکنید، اما اینطور نبود که نقشه معماری آن را ۱۰۰ درصد از قبل بدانیم، اصلا نقشه نکشیده بودیم، چون آن جا زندگی میکردیم و میدیدیم. پس از آن که زمانی از یک گام در مسیر معماری آن میگذشت، گامهای دیگری پیش رویمان باز میشد و سپس تصمیم میگرفتیم که معماری خانه را به چه سمت و سویی ببریم.»
دیوارهای این خانه، آرامشزاست
تماشای این خانه و زندگی در آن، نوستالژی است و حس آرامش خاصی به انسان میدهد. مهندس اقتصادی در این باره از لحاظ معماری به ماجرا نگاه میکند و میگوید: «همان طور که در تصاویر هم مشخص است، دیوارهای این خانه از دو طرف خمیده است. خمیدگی، نرمش است و نرمش جان افزاست که آن را در عنصر باد میبینیم. گمانم خشکی زندگی ماشینی در این روزها در میان شیشه و آهن و بتن، نیاز ما را به این نرمشهای جان افزا بیشتر میکند. از سوی دیگر، پایداری ایستایی بر پایه خمیدگی، ما را به سرشت آفرینش نزدیک میکند، آن جایی که نه به زور تنش و سختی زیاد بلکه با شناخت راههای سرازیر شدن نیروی باربری به سوی زمین، سبکبالتر پایداری ایستایی را فراهم میکنیم.»
نام این خانه، خانه عصار بود، اما ...
از مهندس اقتصادی میپرسم چه شد تصمیم به فروش این خانه بعد آن همه زحمتی که برایش کشیدید، گرفتید و چرا این خانه به نام شما معروف نشد و به نام آقای اخوان که خریدار بعدی آن است، معروف شد؟ او میگوید: «آن روزها دوستانی را که آمادگی و تمایل به خرید خانههای ریشهدار ایرانی داشتند، فرا میخواندم. ابتدا خانه دیگری به آقای اخوان نشان داده بودم، دقیقا با همین بها و قیمت، اما ایشان این یکی را پسندید. من هم آن یکی دیگر را برداشتم. درباره نام این خانه هم باید بگویم، هنگامی که من این خانه را خریدم، به نام خانوادهای که سالها در آن زندگی میکردند، خانه عصار نامگذاری کردم. همین نام روی این خانه بود تا این که یک مهمان خانه اخوان، نام ایشان را با عکسهای خانه و توضیحاتی درباره آن در شبکههای اجتماعی منتشر کرد و این خانه به نام خانه اخوان معروف شد.»
الان قیمت این خانه شاید ۱۰۰ میلیارد شده باشد
این خانه سالها پیش به بابک اخوان، کارآفرین حوزه پوشاک الیاف طبیعی که اهل تهران است و دلبسته بافت تاریخی کاشان فروخته میشود. گفته میشود که قرار است به مجموعه اقامتی تبدیل شود تا دیگران هم کمی از لذت زندگی در این خانه را بچشند. از مهندس اقتصادی درباره قیمت فعلی این خانه و آخرین وضعیتش میپرسم که میگوید: «شاید الان قیمت آن به ۱۰۰ میلیارد تومان هم رسیده باشد. آقای اخوان که صاحب فعلی خانه است، در نگهداری از آن توانمند است و آقای مهندس ابوالفضل مزرعتی هم، مدیر داخلی آن جا و بسیار کوشا و هوشیار است. تا جایی که اطلاع دارم، مهمانهایی که آشنا هستند با هماهنگی به آن جا میروند و چند روزی ساکن میشوند، ولی تا این هنگام، خانهشان شخصی است و فراخوان همگانی ندارد.»
زندگی در این خانهها، آدم را سرزنده میکند
او که معماری باسابقه و علاقهمند به بوم گردی است، در پاسخ به این سوال که آیا در آینده باز هم خانهای با چنین معماری خواهد ساخت و اینکه شخصا زندگی در خانههای آپارتمانی را ترجیح میدهد یا خانههای تاریخی مثل خانه اخوان، میگوید: «درباره نمونه مشابه، باید بگویم که سبک معماری هر جایی را به فراخور خودش پیش میبریم. درباره زندگی در خانه تاریخی هم بسیار دوست داشتم در یک خانه حیاطدار با معماری ریشهدار ایرانی زندگی کنم، ولی این در تهران دشوار بود و خانواده من دوست داشتند در تهران بمانند. اکنون زندگی خانوادگی من در تهران و آپارتمان و زندگی آمیخته با کار و راهی شدنم، در خانههای بومی است؛ تجربیات و مشاهدات من هم حکایت از این دارد که سکونت در خانههای بومی و تاریخی، کودک درون مردم را شگفتزده و سرزنده میکند. البته برخی کارشناسان هم به دست بردن من در معماری ریشهدار کاشان خرده میگیرند؛ زیرا اینها در معماری بومی کاشان نیست، ولی گمان میکنم به ویژگیهای نهان معماری بومی کاشان در این ساختمان بها داده و کار را با منطق و کارکرد آن پیش بردهام.»
منبع: روزنامه خراسان
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: کاشان میراث فرهنگی آثار باستانی بازسازی خانه تاریخی مهندس اقتصادی ساخت این خانه بافت تاریخی خانه اخوان آقای اخوان دیوار ها خانه ها سال پیش یک خانه خانه ای روز ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۵۱۳۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد بیشتر قربانیان حملات اخیر رژیم صهیونیستی به شهر رفح در نوار غزه زنان و کودکان بودهاند و در صورت تشدید حملات رژیم اشغالگر به این باریکه، خطر کشتار غیرنظامیان و آوارگی مضاعف فلسطینیها افزایش مییابد. در بیانیه این نهاد حقوق بشری آمده است: «فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل امروز مجموعه حملات اسرائیل علیه رفح در روزهای گذشته را محکوم کرد؛ حملاتی که بیشتر به کشتهشدن زنان و کودکان منجر شده است. او بار دیگر نسبت به حملهای تمامعیار علیه این منطقه هشدار داد، منطقهای که ۱.۲ میلیون فلسطینی بهاجبار به آن پناه آوردهاند.»
بر اساس این بیانیه، چنین حملهای تنها به کشتار بیشتر و آوارگی مضاعف منجر شده و جنایات بینالمللی بیشتری به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارشها، در حملات رژیم صهیونیستی به رفح در ۱۹ و ۲۰ آوریل دستکم ۳۳ فلسطینی شهید شدند که ۲۲ تن از آنها زن و کودک بودند. تورک در این بیانیه گفت: «هر ۱۰ دقیقه یک کودک کشته یا مجروح میشود. آنها بر اساس قوانین جنگی مصونیت دارند؛ اما در نهایت همین کودکان هستند که بهای این جنگ را پرداخت میکنند.»
از همین رو خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان پای صحبتهای «غدی عاقل»، استاد فلسطینی الاصل دانشگاه کانادا نشسته و از تجربه شخصی وی و خانواده او در غزه پرسید. در ذیل مشروح این گفتگو از نظرتان میگذرد.
-با توجه به اینکه تمام اعضای خانواده شما در نوار غزه و رفح هستند، خبر جدیدی از وضعیت آنها دارید؟
غدی عاقل: کسانی که از بمباران نسلکشی اسرائیل جان سالم به در میبرند، ممکن است از مرگ و ویرانی که از خود بر جای میگذارد جان سالم به در نبرند. در اوایل ماه جاری، نیروهای اشغالگر اسرائیل از زادگاه من خان یونس در جنوب نوار غزه عقب نشینی کردند، احتمالاً برای آماده شدن برای حمله به رفح. اکنون، آن غیرنظامیانی که در بخت آزمایی مرگ و زندگی برنده شدند، در دنباله رویاهای شکسته به خان یونس هستند.
خطر هنوز در هر گوشهای در کمین است، اما پسر عموی من اکرام و شوهرش عوض احساس کردند که مجبور بودند به جمعیت بپیوندند و به منطقه القراره در شمال خان یونس بروند تا وضعیت برادر عوض و محمد و خانواده اش را بررسی کنند. آنچه آنها کشف کردند فراتر از درک بود. محمد، همسرش منار و هفت فرزندشان - خالد، قصی، هادیه، سعید، احمد، ابراهیم و عابد که همگی زیر ۱۵ سال سن داشتند- در حمله هوایی اسرائیل به خانهشان به طرز وحشیانهای کشته شدند. خانه آنها خراب شده بود و بدن آنها در حال تجزیه بود، سگها و گربههای ولگرد سعی میکردند آنها را بجوند. اکرام و عوض قبرهای کم عمقی کندند و آنها را دفن کردند.
این دومین باری بود که اکرام و عوض باید برادرزادهها و خواهرزادههای خود را دفن میکردند. در ماه اکتبر، آنها مجبور شدند از اجساد تسنیم، یاسمین، محمود و الیاس، فرزندان برادر دیگر عوض، ابراهیم، مراقبت کنند که به همراه مادرشان، نانسی، در بمباران اسرائیل کشته شده بودند.
این بار درد خیلی غیر قابل تحمل بود. پس از بازگشت به خانه، اکرام که غم و اندوه او را فراگرفته بود، ناگهان بینایی خود را از دست داد. علت این مصیبت غم انگیز ناشناخته است و همه ما را گیج و ویران کرده است.
در همین حال، در غرب خان یونس، که اکنون شبیه یک شهر ارواح است، برخی از اعضای خانواده شوهرم سفری مشابه با درد و رنج را آغاز کردند. مقصد آنها: ویرانههای خانه هایشان، نه چندان دور از آنچه از بیمارستان الامل باقی مانده است.
کل بلوک، از جمله سه ساختمان چند طبقه که برادر شوهرم و بیش از ۷۰ نفر دیگر در آن زندگی میکردند، ویران شد. مردان جوان خانواده عکس، فیلم گرفتند و آنچه از زندگی سابقشان باقی مانده بود را نجات دادند. سپس آنها به المواسی بازگشتند، که زمانی مرکز پر جنب و جوش زندگی در ساحل خان یونس بود، که اکنون به یک اردوگاه چادری تبدیل شده است، سرزمینی بایر از ناامیدی، جایی که در چهار ماه گذشته آواره شده اند.
آنها پس از بازگشت به چادرهای خود، تصاویر و کلیپهای ویرانه خانههای خود را با پدر و مادر و خواهر و برادر خود به اشتراک گذاشتند. برای خواهرشوهرم نیما، خبرها و تصاویر خانه اش بیش از حد قابل تحمل بود. او در حین تماشای تصاویر مدام گریه میکرد. صبح روز بعد، نیما را بی هوش یافتند. خانوادهاش او را با عجله به نزدیکترین بیمارستان، الامل بردند، که از قضا به «امید» ترجمه میشود، اما هیچ بیمارستان و امیدی پیدا نکردند. یکی از پزشکان قهرمانی که در آنجا مانده بود اعلام کرد که او مرده است. او به سادگی قادر به تحمل این ناراحتی نبود. نیما غرق در غم و ناامیدی، سکته کرده بود. شوهر نیما، سلیمان، و فرزندانش برای تکمیل مقدمات تشییع جنازه، شستن جسد به روش صحیح، یافتن وسایلی برای تابوت و رسیدن به رباب، دختر بزرگ نیما، که به رفح پناه برده بود، تلاش کردند.
در حالی که آنها گریه میکردند و ماتم میکردند، بمبهای اسرائیل همچنان بر مناطق مسکونی در رفح، اردوگاه آوارگان نصیرات، دیرالبلاح، اردوگاه آوارگان مغازی و بیت حانون اصابت کرد و صدها کشته برجای گذاشت. در اردوگاه آوارگان یبنا در رفح، یک بمب باعث کشته شدن اعضای خانواده ابوالحنود - ایمان. مادرش ابتصام؛ شوهرش محمد؛ و چهار فرزند خردسالشان: تالین، آلما، لانا و کرم شد.
در جریان این بمباران شدید، سلیمان از ترس امنیت او و فرزندانش تصمیم گرفت که به رباب اطلاعی ندهد. نیما را بدون او دفن کردند. انتخاب ویرانگر بود، اما خطرات سفر به رفح و بازگشت بسیار زیاد بود. حملات هواپیماهای بدون سرنشین، گلوله باران یا بمباران کشتیها بی امان بود.
روزی که نیما را دفن کردند، ارتش اسرائیل بازار اردوگاه مغازی را بمباران کرد و ۱۱ نفر را کشت که بسیاری از آنها زن و کودک بودند. این اولین باری نبود که دردهای شدید به چنین مرگ نابهنگامی در خانواده منجر میشد. در سال ۱۹۶۷، عبدالله، پدر سلیمان، با آشکار شدن واقعیت تلخ اشغال نظامی اسرائیل، دچار سکته مغزی شد. با از دست دادن خانه خود در نکبه ۱۹۴۸، وحشتی که ارتش اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بر سر مردم فلسطینی غزه ایجاد کرد، شوک دیگری بود. اما در نهایت، چیزی که بیش از حد تحمل شد، ربودن پسرش سلیمان توسط سربازان اسرائیلی بود که در آن زمان یک کودک ۱۶ ساله بود. عبدالله که از سرنوشت سلیمان چیزی نمیدانست و نمیتوانست فکر از دست دادن او را بپذیرد، تسلیم غم و اندوه شد و سکته مغزی بدن او را ویران کرد و او را فلج کرد. او هفت سال در اردوگاه خان یونس مصیبتهای زندگی را تحمل کرد تا اینکه یک هفته پس از بازگشت سلیمان به غزه از دنیا رفت.
سلیمان از اینکه همسرش نیما به اندازه پدرش درد طولانی نداشت، خدا را شکر کرد و از فرزندانش خواست سوره فاتحه را برای او بخوانند. نیما تنها یکی از بیش از ۱۰۰۰۰ زن فلسطینی است که تاکنون در این جنگ جان باخته است. او یک میزبان عالی و یک آشپز فوقالعاده بود که یک روز در آرزوی زیارت مکه بود و با دقت تمام پولهایش را برای این سفر پس انداز میکرد.
مرگ نیما نه تنها رویاهای او را خاموش کرد، بلکه گرما و سخاوتی را که ذات او، یعنی جوهر فلسطینی را مشخص میکرد، خاموش کرد. او یک خلاء را پشت سر میگذارد که فقط با درد دل و از دست دادن پر شده است. موشکهای یک پهپاد هرمس ساخت اسرائیل میتواند حریم هوایی بدون محافظ غزه را سوراخ کند و جان انسانها را در چند ثانیه بگیرد. موشکهای به اصطلاح «آتش و فراموش کن» میتوانند اهدافی را در فاصله بیش از ۲.۵ کیلومتری (۱.۵ مایلی) در آسمان هدف قرار دهند، بنابراین وقتی شلیک میشوند، هیچ کس روی زمین نمیداند که در حال آمدن هستند. غیرنظامیانی که به تجارت خود میپردازند فوراً کشته میشوند، زیرا هیچ کس و هیچ چیز برای محافظت از آنها وجود ندارد.
هیچ هواپیمای جنگی اردنی، انگلیسی، فرانسوی یا آمریکایی برای دفاع از ۵۰ زن کشته شده هر روز در ۲۰۰ روز گذشته توسط اسرائیل مستقر نشد. به نظر میرسد "آتش و فراموش کردن" در غزه یک سیاست جهانی است.
اما فریاد قاطع من این است که دنیا هرگز نباید فراموش کند. مردم خوب در سرتاسر جهان تلاش میکنند تا اطمینان حاصل کنند که مسئولین این جنایات و کسانی که به آنها اسلحه داده اند، با محاکمه روبرو خواهند شد و شبح عدالت تا پایان روزهای خود تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.
غدی عاقل، یک استاد دانشگاه فلسطینی الاصل در کاناداست که در حال حاضر استاد دانشگاه آلبرتا در ادمنتون کاناداست. او از زمان آغاز جنگ غزه مقالات، یادداشتها و گزارشهای تفصیلی فراوانی را در رسانههای جهان از جمله رسانههای کانادا منتشر کرده است.
باشگاه خبرنگاران جوان بینالملل خاورمیانه